۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

بیت معظم خودمان9(آقا جو گیر شدند)

هی ما می گویم ما را شیر نکنید ما را هیجان زده نکنید برای ما بد است ما جوگیر می شویم آخر حالا خوب شد دم این روز نحس 13 آبان رفتیم اراجیف تحویل مردم دادیم خوب است فردا بلانسبت ما را پرچم کنند بابا مگر اینها خودشان نمیدانستند که مجرم هستند هی به ما میگوید برویم بگویم که اینها مجرم هستند این بدبختها مجرم نبوده هزار بلا سرشان آوردیم چه برسد به حالا که مجرم هستند خوب است بزند به سرشان بیایند بیت معظم مارا بگیرند یعنی ما از آمریکا زور مان بیشتر است این بشکه 200 کیلویی می خواهد مارا نجات دهد همش تقصیر این مجی جان است هی به ما چیز خوب می رساند زغالش هم خوب است رفیق ماهم که این گارسیا مورب است هر غلطی هم که می کنیم انها می گویند احسنت فتبارک الله ماهم فکر می کنیم خبری است ما پیغام دادیم بعد از انتخابات اینها به پشمشان هم حساب نکردند حالا هی می گویید بروید تهدید کنید چه کسی ما را حساب می کند داخل آدم که تهدید مان را حساب کندجمعه می رویم میگویم هرکس بیاید خونش گردن خودش است فردا کفن پوشیده آمدن خیابان قبل از روز قدس گفتیم اینها منحرف هستند جلویشان رابگیرید آنقدر آدم آمد بیرون از ترس 3 روز توالت هم نمی رفتیم حالا هی گفتیم نرویم نرویم گفتید بروید تاثیر دارد بله تاثیر دارد 13 آبان می آیند بیرون می گویند آقا را چه کار کردن بلانسبتش رافلان کردن بلانسبت شما را که نمی گویند مال مقام عظمای ما را می گویند خوب است جو گیر شدیم بروید کمی با درد خودمان بمیرم تا بعد

بیت معظم خودمان8(هیئت استهلال ماه13 آبان)

امروز مفت خورها همه جمع هستند هر جه می گوییم حال مان خوب نیست ول کن نیستد از ترس سیزده آبان نمی داند چه بکنند ما هم می ترسیم اما از آنجا که ما مقام عظمای ولایت هستیم برایمان زشت است اظهار بداریم ممد عراقی از همه وحشی تر است خودمان هم گاهی از او می ترسیم اگر از اوغافل بشویم شکم گارسیا بیچاره را می درد خوب وقتش است که فرمایش بفرماییم ببینید عزیزان من شما بلا نسبت جزء خواص هستید می دانم فایده ندارد اما بهتر می دانم بگویم این حرفها که من می زنم فردا در این شبکه سایبر بی صاحب شده پخش نشود اگر پخش شد می دهم این محسنی وممد عراقی تیکه وپاره تان کنند بفر ستندتان بغل دست عمه های معظم له تان فمهیدید جواد اخوان سلطنه می پرد جلو می گوید امام عادل که می زینم بر دهان گشادش خفو شو مردک فکر کردی اینجا دانشگاه مهدوی کنی است که رفتی رو منبرما اگر عدالت داشتیم که جایمان اینجا نبود در دارقوزآباد سکنا داشتیم این را که میگوییم بقیه ماست ها را کیسه می کنند می دانند هوا پس است رو می کنم به ممد عراقی 13 آبان بی سیزده آبان اصلا میل ولایی ما این است که تقویم امسال روز 13 آبان نداشته باشدجواد می پرد جلوآقا روز مبارزه با استکبار است با یک نعره ولایی چیز کوب می شود سر جایش می گویم مردک تو بلانسبت برایت مانده است تمام مراکزعلمی کشور ااز بالای سر بلانسبت جنابعالی پرچم دار شده اند بشین سر جایت خود ت هیچ نداری می خواهی مال مقام عظمای ما را هم بر باد فنا بدهی ممد عراقی دندان هایش را نشان ما می دهد به اومی گویم آرام تا ما ابرو خم می کنیم می خواهد طرف را لت وپاره کندمحود قشنگ می آید جلو میگویم بگو می گوید آقا سیزده آبان برای جه مردم بیایند خیابان مگر استکبار هم مانده است سخرانی من را در سازمان ملل فراموش کردهاید ما در دنیا 100 کشور داشتیم که مستکبر بودند همه را از بین بردیم آقا حتی یک نفر آدم نماینده نداشتند بفرستند سازمان ملل فیلمش است صندلی ها همه خالی بودیک احسنت از ته دل به می گوییم ببینید فهمش مثل خودمان استولی برایه احتیاط که بی خبران نیایند خیابان آن مرقومه را بیاور ما ممهور ش کنیم وحید می پرد می آورد می گوییم بخوان می خواند:(نظر به اینکه هیئت استهلال ماه دفتر بیت معظم خودمان موفق به رویت هلال ماه شب 13 آبان نشده است فلذابا عنایت به رهنمودهای مقام عظمای ولایت ماه آبان دوازده روز بوده و روز چهارشنبه مصادف با اول ماه آذر می باشدمبار ک است انشاءالله وسلام علیکم ورحمته الله وبرکاته سید علی عظمایتان).مهرخودمان
همه به ما احسنت می گویند جواد مب خواهد دستمان راببوسد می گذاریم ببوسد برود گورش راگم کند تا بعد

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

ای شیخ یک روز ال سعود سرت را شکستند یک روز ال خامنه ای

این صحنه های نشان می دهد که شیخ مهدی کروبی بی شرمانه وتوسط ایادی احمدی نژاد مورد ضرب وشتم قرار می گیرد انچه از گفته های این شیخ مظلوم بر می آید حراست وزارت ارشاد به بهانیه حفظ امنیت ایشان ونظم نمایشگاه ایشان ر ا وارد کریدور ورودی به طبقه دوم نمایشگاه میکند واز ورود مردم جلوگیری می کند وتعدادی اراذل را وارداین محل میکند که شیخ به طرز بی شرمانه ای مضروب می گردد

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

لبخند شیخ مهدی


گویند روز ی دیوانه ای به عالمی رسید ودر حسن خلق او سخن ها راند عالم از تحسین او محزون گشت که من چه کرده ام که این مجنون از من اظهار رضایت می کند دشنام او در کام من شیرین تر است حال این شرح حال شیخ ما است. شیخ مهدی چه کرده ای که عمله ظلم این چنین یر آشفته اند تورا در راهرویی همانند راهروی مرگ زندانبانان بعثی گرفتار کرده داغ دل رهبر معظم وبرادر حسن را بر تو خالی می کنند دستها بالا میرود وبر پیکرشیخ فرود میآید من بادیدن این عسکها اشک امانم نمی دهد که چه میکنند بر این پیر مرد رنجورواو لبخند می زند گویی مسیح است که بعد از زدن سیلی بر گونه اش طرف دیگر را جلومی آورد گوییاو ست که فریاد می زند این تن نحیف من بزنید اما بر جوانان وطنم نرانید تازیانه هایتان را نمی دانی شیخ مهدی این لبخندهایت از هر ناسزایی برآنها وولایتشان درناک تر است گویی چون مار زخم خورده ای هستند که زخمشان را هیچ التیامی نیست در چهره یکایکشان رنگ زرد رهبری دیده می شد که خشم نادیده گرفتنش وشکستنش اتوسط تو با زدن سیلی هم آرام نمی شودشیخ مهدی واقعا دست جای حساسی گذاشته ای که این گونه تمر کز دشمن را بر هم زده ای فاش شدن کهریزک چنان سیلی محکمی بر مشروعیت پوشالی رهبر زد که تا پایان عمرش آنرا مرهمی نخواهد بودشیخ مهدی این گون که زنگی مست را تیغ در دست از لانه بیرون کشده ای هل من مبارز می طلبد اینجایش با ما وعدگاه سیزده آبان

بیت معظم خودمان7(درد دلهای گارسیا با آقا)

وحید ،گارسیا راهل می دهد داخل می گوییم چه خبراست بازپارازیت گیرشده میگوید نه آقا داشت نامه می نوشت
به امام زمان که سر مچش را گرفتم با اخم به گارسیا نگاه می کنیم چه نوشته باز این زیر آب زن شروع می کند به خواندن :آقا جان سلام آقا نسیتی که ببینی چه خبر که نشده هر چه این جانشین خوش نشین عظمای شما میگوید علوم انسانی اخ است بد است کسی که به خرجش نمی رودآخر خودتان انصاف بدهید کدام یک از اعضاء این بیت معظم انسان هستند که لزوم به تدریس علوم آن باشد همین محمود قشنگ خودمان راببیند ماشاءالله نمی داند دنیا دست کیست یک روز بلند می شود انتخابات افغانستان برگزار نشده برنده شدن کرزای راتبریک میگوید یک روز دیگر مرکل را می کند رئیس جمهور فقط کم مانده روز جمهوری انگلستان را به ملکه تبریک بگویدیا همین محسنی خودمان جزء درندگان است به زور زنجیر بسته ایم زبان بسته را وگرنه تا به حال یک حال اساسی به پر وپاچه این بچه سوسولها داده بود یا همین طائب نسیه ویا آن ممد عراقی آخر اینها را با هیچ سریشی نمی توان به انسانها چسباند آقا از کجا بگویم آقاجان این شیخ لر پدر کلیات بیت را در آورده کم مانده آنجای ولایت را که نبا ید پرچم کند یک مرد پیدا نمی شود یک لنکه کفش بر سر شیخ لر بکوبد تا مجبور نشویم بدهیم فتوشاپش کنند این جور آبرو ریزی شود آقا چه بگویم دنیا هر کی به هرکی شده هر کس می رود هلال ماه را می بیند بعد هم می گوید عید فلان روز است انگار ولایت شده محتویات بلا نسبت شان که اصلا توجهی ندارندآقا ببین چه شده بدون اجازه به درگاه خدای ما هم دعا می کنند باور نمی کنید همین 5شنبه گذشته تعدادی را درحین ارتکاب این عمل شنیح گرفتیم آقا زندانها پر شده جایی دیگر نداریم آقا کهریزک لو رفت ولایت سه روز تب کرد آقا ولایت این روزها خواب ندارد از ترس 13آبان دائم الدستشویی شده اند شکمشان یک لحظه بی کار نیست آقا جان زودتر بیا ما را هم فراموش نکن
فدوی فیروز گارسیا
میگویم احمق مورب برو همان بندری ات را بخوان داغش کمتر است وحید این از امروز باید تمامی سخنرانهای چرند محمود را از بر کندبرود گم شود تا بعد

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

کارتل اقتصادی به نام سردار شوشتری

در اوایل دهه هشتاد آن زمانی که سردار امین شریعت جاشین نیروی زمینی سپاه نیرویی که به گفته فرماندهان ارشد سپاه ستون فقرات این ارگان انقلابی است بعلت گستردگی دامنه فساداخلافی این فرمانده که کار حتی به معاشقیه ایشان با کارمندان زن سپاه در محیط پادگان صفوی (پادگان فرماندهی ستاد نیروی زمینی) رسید و دامنه فساد مالی و قدرت روز افزون ایشان بعنوان یک کارتل اقتصادی سبب شد طومار ایشان چنان در نزد رهبرانقلاب پیچیده شود که در پایین استفاء نامه ای که به توصیه دوستان شریعت نوشته شده بود آیت الله خامنه ای پاراف کنند( استفاء لازم نیست این مردک را اخراج کنید)وبعداز آن سردار زاهدی برجای اوبود تا اتفاقاتی که دست به دست هم دهد وزاهدی بر جای کاظمی مقتول نشستو کسی بر جایگاه شریعت تکیه زد که بعلت خراسانی بودن وارتباطات پیش از انقلاب با خامنه ای از مریدان ویاران نزدیک رهبر انقلاب بود سرتیپ پاسدار "نورعلی شوشتری"که شهرتش را در سرکوب مجاهدین خلق در عملیات مرصاد یافته بود مدارج ترقی را در فرماندهی تیپ ها وقرارگاه های مختلف سپاه طی کرده پس از کسب مقام جانشین از جمله آن سردارانی قرار گرفت که علاوه بر رفتارتند سیاسی ومذهبی در سایه بودن را ترجیع داد تا به فعالیتهای اقتصادی به دور از جنجال سیاسی بپردازد ایشان شركت احیا صنایع خراسان که در تاریخ 6/9/1375 در اداره ثبت شركتهای مشهد به شماره 11321 ثبت رسیده بود را در سال 83 تحت مالکیت خودبه عرصه تجاری وارد کرد عرصیه فعالیت این شرکت بسیار گسترده بود از صنایع نساجی خراسان گرفته تا مجتمع فولاد تربت حيدريه و از مجتمع معادن مس تکنارگرفته تا شرکت مجتمع سیمان غرب آسیاواز مسکن عدل گستر توس تا گردشگری پردیس شاندیز واز احداث معادن مس با ذخيره‌ای معادل 79000 تن در 31 کيلومتري بردسکن گرفته تا ساخت وسازه برج تجاری اداری جانباز در بلوار فردوسي مشهد با مجموع زيربناي حدود 3000 مترمربع وهزارن پروژه دیگر ایشان رابه یک کارتل اقتصادی بزرگ تبدیل کرده بود شوشتری که فرماندهی قرار گاه سپاه در استان سیتان وبلوچستان را با حفظ سمت بعهده دار شده بودسعی بر این داشت تا باتطمیع بعضی از سران طوایف منطقه ایجاد امنیت نسبی در این منطقه پروژه راه آهن مشهد – چابهار که با کوشش ایشان در جلب حمایت مالی ومعنوی رهبری به اجرا نزدیک شده بود با رانت قدرت توسط شرکتهای تحت حمایه خودش به انجام برساند که در این پروژکلان اقتصادی اجل مهلتش نداد این آخرین فعالیت اقتصادی بلایه جان سرداری شد که طومار شدید الحن امضاء شده توسط او وجمعی از فرماندهان سپاه که در آن از خاتمی درخواست سرکوب دانشجویان را کرده بودند زبان زد محافل سیاسی آن روزها بود شاید اگر تند روی آن روز سردار وهمفکرانش در حذف دگر اندیشان نبود امروز کار به جایی نمی رسید که منتقدین دلسوزجای خودرابه معاندان مسلح بدهندوسردار هنوز زنده بود وبه کارهای اقتصادیش می پرداخت

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

ای کشته که را کشتی

این نوشنار را با یک سئوال شروع می کنم اگر کسی بر بالای قبر گاندی ویا مصدق ویامارتین لوترویا هر کدام از رهبران بزرگ دنیا بمبی رامنفجر کند مردم دنیا ویا مردم همان سرزمین چه احساسی می کنند چه واکنشی نشان می دهند حال به مملکت خودمان نگاه کنیم در کشاش جریانات اخیر شخصی بر بالای قبر خمینی خودش را منفجر می کند حال این حرکت با هر انگیزهای که باشد مردمی که سال 68 به عزاداری پرداختند کجا بودند چرا هیچ صدایی از کسی آنها در نیامد آیا همه آنها مرده بودند یا از کشور رفتند یا کر کور شده بودند چه شد که سکوت وبی تفاوتی در آنها موج می زد این از بنیانگذار انقلاب وبعدسپاه که روزی قهرمانان این مرز بوم در آن عضویت داشتند اگر روزی کسی آز آنها در جنگ دچار آسیب می شد مردم از جان ومالشان برای آنها مایه می گذاشتند حال با کشته شدن تعدادی از ارشد ترین فرماندهان سپاه نه تنها صدای شیونی بر نمی آید بلکه در خلوت این مردم صدای شادی راهم می شنویم چرا؟ چرایی این واکنش مردم را در رفتار رهبر انقلاب باید جستجو کرد آنگه که در جلسه بالاترین فرماندهان سپاه در سال 79 در ستادمشترک سپاه یکی از عالیه ترین فرماندهان اعلام نظر موافق بابعضی از نظرات آقای خاتمی می کند ایشان بعد از گذشت 24 ساعت از این اعلام نظر برای همیشه خانه نشین می شود زیاد دور نمی خواهم بروم روزی که آن فرمانده سپاه که آقای رهبر شما در جلسه به فرماندهان سپاه گفتید اگر می خواهید پاسدار بسازید ایشا ن الگوی شماباید باشد به شما تنها گلایه کرد که چرا مردم را در خیابان می کشند شما جز تمسخر چه داشتید بگویید سخنی سخیف که نه در شان شما بود نه در شان آن فرمانده خوب همه را خانه نشین کردن چه کسانی ماندن آنان که از چهره سپاه جز ددمنشی چیزی را به نمایش نگذاردند آن شد که امروز مردم در خفا از کشته شدن شوشتری شاد هستند نه اینکه از ترور حمایت کنند نه بلکه چه انتظاری داریم از مردم بی دفاعی که تک تیر اندازان همین سپاه بهترین جوانانشان رادر خاک خون غلتاندن چه انتظاری دارید از مردمی که سپاه را ددمنشانی می بینند که شما لباس خون آلود همت را بر تن آنان پوشاندی لباس سپاه کجا طائب کجا لباس سپاه کجا ونقدی و ذولنور کجا آیا تصور می شود اگر کسی در این لباس بماند مردم برای او حرمت قائل می شوند هر گز هر کس در این لباس است چه خوب چه بد بعلت پوشیدن این لباس که فعلا لباس ظلم است مردم تنفر مردم است مردم رامیکشن د بع د انتظار دارن از آنها ااستطوره بسازند اگر نه تنها ریگی با هر کسی بجنگید حال شما برای مردم فرقی ندارد چون دست شما آلوده بهخ خون این مردم است

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

بیت معظم خودمان6(باور کنید ما زنده ایم)

بی خود به دل محترمتان صابون نزینید ما بادمجان بم هستیم به این زودی ها هم غزل خداحافظی را نمی خواهیم بخوانیم دستور داده ایم گارسیا را کنار خودمان نگه دارند تا زیاد آبرو ریزی نکند وحید را می گویم باعزت الله تماس بگیرید بگویید الحدلله ما در قید حیات هستیم می گوید حاج عزت گفته خودتان فرموده اید مطالب مربوط به شما را فقط از طریق مجی جان بپذیرند می گویم بگو خودمان می گوییم می گوید راهی ندارد .بگو مجی جان بگوید رفت وبعد از چند دقیقه آمد.میگوید آقا مجی گفته آقا کسالت دارد به حرفهایشان اعتنا نکنید می گوییم به محمود قشنگ بگو خبر را بگوید وحید می گوید آقااگر قشنگ بگوید شما زنده هستید تمام مردم دنیا مطمئن می شوند مرده اید آن وقت نمی شود جمش کرد می گوییم به مجمع زنگ بزن تلفن را می دهد دستمان می گوییم اکبر جان منم آقایت می گوید خوب می گوییم خبر زنده بودن ما را به مردم بشارت بده می گویید بابا دلت خوشست کی اخبار ما را پخش می کند یک دفتر داریم آن هم صبح تا شب کارش تکذیب کردن است با تشر قطع می کنیم می گوییم مجلس را بگیر میگوید علی بی خیال نیست باهنر هست می گوییم بدهد صحبت کنیم می گوییم ممد جان خبر مرگ ما را تکذیب کن می گوید آقا از آن بار که گفتید به وزرا رای بدهید من هم گفتم وتکذیب شد کسی حرف ما را باور نمی کند می گوییم دفتر آقای جوادی،آقای استادی ،آقای امینی را بگردید همه شان می گویند ایشان ممنوع المنبر هستند می گوییم دفتر آقای صافی را بگبرید می گوید جواب ما را نمی دهند می گوییم یک دفتری را بگیرید که مردم پای منبرش می روند یک دفتری را می گیرد می گوید آقا گرفت با عجله می گوییم من ولی امر هستم زنده ام می گوید زنده ومرده ات فرقی نمی کند اینجا دفتر آقای صانعی است اعصبمان به هم ریخته است این گارسیا هم کنار گوشمان نعره میزند ملا بندری شرف نداری ملا بندری مردم کشتی وشانه هایش را به سبک حرکات موزون بندری می لرزاند وحید می آید تو می گوید سفیر ما در ارمنستان حاضر به تکذیب شده می گوییم بهتر از هیچ است برو ببین کدام شبکه شنبه زاده پخش مکند پا رازیتش را قطع کنند که این گا رسیا ما را کشت تا بعد اگر بعدی باشد

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

هر روز خراب می شوند




نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک ولغزان است
این را به مادران داغدار امروزمان می گویم هستند مادرانی که هر روز برای فرزندانشان قبری نو می سازند
وهرروز داغشان تازه می شود چندی پیش به خاطر کاری به اهواز رفته بودم نمی دانم چه شد که با دوستی در آن شهر همسفر شدم از کنار قبرستان شهر گذشتیم به انتهای قبرستان که رسیدم به همفسر م به کنایه گفتم اگر ما هم جزء اینها بودیم هم ما آرام می شدیم هم حاکمیت از دست ما با لبخندی تلخ گفت ما شاید اما آنها نه گفتم چرا گفت می گویم .جلوتر رفتیم زمینی خاکی بود که کودکان درآن فوتبال بازی می کردند بعد از آن زباله دانی بود که تعدادی تودهایی بوتنی کنار هم چیده شده بود حالت غریبی به من دست داد نا خود آگاه گفتم ایتها چه هستند گفت بیا برویم ببینیم قبرهایی حقیر وکوچک اکثرا مر بوط به سالهای 61 تا 63 وافراداکثرا جوان بودند با اینکه قبرهاقدیمی بودنداما سیمان دورشان تازه بود وبلندی بتونها مرا به تعجب واداشت گفت اینها چه هستند گفت اینها اعدامی های اویل انقلاب هستندچپها وتودیها گفتم چرا اینقدر بلند گفت تعدادی اجیر شده دارند که در تمامی این سالها می آیند قبرها را خراب می کنند خانوداه ها بلند ساخته اند شاید منصرف از تنخریب شوند گفت ببین این یکی را سیمانش را تازه خراب کرده اند دوباره ساخته اند گفتم متوجه نمی شوم چرا بعد ار 27 سال این قبر ها را خراب می کنند گفت آین دلیل آن جوابم بود که آنها با وجود قبر ما هم راحت نخواهند بود نا خودآگاه گریه ام می گیرد خدایا یعنی چه یعنی ما حتی حق داشتن قبر را هم نداریم آیا پدر ومادر اینها اگربا این همه زجر هنوز باشند باید هر روز با قبرهای تخریب شده عزیزانشان رو به رو شوند به کدامین گناه نا خودآگاه یاد قستمی از زمستان مهدی اخوان ثالث می افتم
منم من سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش نغمهای ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بی رنگ بی رنگم

بیا بگشای در بگشای دل تنگم

بیت معظم خودمان5(ما گرفتار تفاسیرو گارسیا گرفتار پارازیت)

دیشب کمی حالمان بد شد مجبور شدیم طبیب خبرکنیم گفتند چیز خاصی نیست الحمد لله اما خودمان نگرانیم نمی دانیم بعد از ما این مردم بابیت معظممان چه که نمی کنند بهتر است سفارشاتمان راسریعتر بکنیم اما چه فایده هر چه ما می گوییم اینها یک چیز دیگر برداشت می کنندما می گوییم هر چه در این کشور است مال بیت ماست فردا می نویسد آقا گفته مال بیت المال است مال مردم است مردم کیلویی چند ما منظورمان بیت خودمان است ما خودمان ماندهایم چرا همه در تفسیر کلام ما مانده اند درست است که ما خودمان به تنهایی عقل کل هستیم اما فکر نمی کنیم بقیه اینقدر خنگ باشند مثل همین الان ما خودمان می گوییم که اینها که در خیابان شعار میدهند به دنبال سرنگونی ما هستند خود مردم که در شعارهایشان همین را می گویند حتی گارسیا بعد از چند ماه همین را فهمید اما سیدسبز هی می گوید مردم مخالف سرنگونی هستند واقعا کسی نیست قضاوت کند که چه کسی با مردم هم صدا تر است ما یا او در همین فکر هستیم که گارسیا می آید کنارمان میگویدقبلم رو بردی نوش جونت ولی جون من برو گوشوارهاتو بزار توگوشت می گوییم بله ! میگوید اگه این دوست نداری آقا بریم تو فاز بندری و دائم مپرد بالا وپایین به وحید میگوییم این چه مرگش شده میگوید نمی دانم آقا از صبح به من میگه برو بیارش آون دختر خاله ات رو مجی جان با نسیه میپرند تو وگارسیا را میگیرند می برند بیرون و او هنوز رو به ما فریاد می زند بیا لپم رو بکون بوس خودت نکون لوس بلاخره می برندش بیرون به مجی جان می گوییم چه شده می گوید اطبا گفته اند تاثیرات پارازیت های ماهوارای سپاه است بیچاره گارسیا خودش خوب بود این جور هم شد تا بعد

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

بیت معظم خودمان4(گارسیا فکرمی کند محمود افاضات)

امروز سخت دلمان گرفته است حسین مان را برده اند دادگاه هرچند ملا نصرالدین گفته نمایشی است اما ما نمایشی اش را هم دوست نداریم آخر دل ما اصولا کوچک است قد یک عنکبوت طاقت این چیزها را ندارد که .این گارسیارا هم که فرستادیم بیت الخلاء عاقل شود دیوانه تر شدهمیشه مغزش 4 یا 5 ساعت عقب کار می کردامروز دو هفته عقب رفته نمی دانیم کدام خبرنگارازخدابی خبری این راپیدا کرده این هم حرف زدن عادیش رابلدنیست گفته فکر کنم کسانی که این شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی را داده اند به دنبال براندازی بوده اندگفتیم بیاورندش بیرون. حالا جلوی رویمان دو متر عقب تر از شکمش ایستاده: آخر موجودمورب ترا چه به فکر کردن تو همان شکمت کار کند کافیست مغزت را بگذارهمین طور آکبند تحویل ملک الموت بده ثوابش بیشتر است حالا باز دوراز چشم مابه آقا نامه بده زیر آب زن . جلو می آید دستمان را ببوسد می زنیم تویه دهانش قل می خورد عقب وحید باز عین چیز می پرد وسط معرکه که چه محمود قشنگ آمده می گوییم بیاید می خواهد شروع کند به :سلام بر ولی امرملسمین جهان وحومه که می زنیم تویه دهنش :حومه اش بخورد تویه سرت مردک یک مشت شل وکور ومشنگ بردی ینگه دنیا آن منوچ را هم فرستادی واشنگتن هی از کیسه ما پول خرج می کنی که چه درستش کردم درستش کردم دولتمان مستطام است پس این ضعیفه کیلنتون چه می گفت . یکه دفعه لب ولوچه اش تیک 360 درجه می گیرد موش مرده می شودنه آقا اشتباه به عرض رسانده اند .با تشر می گوییم چه کسی خود کلینتون اشتباه به عرض می رساند می گید نه ببیند اینها همه اش تفسیر دارند در بین دولت خودشان هم اختلاف است مثلا آب دارچی کاخ سفید من خودم با ایشان صحبت کردم حرفش با این خانم از زمین تا آسمان متفاوت است بعدش باید ببینید کجا این حر فها را زده آقا همین جای که این خانم توی لندن پشت همین تریبون که ایستاده است سه هفته پیش نخست وزیر رژیم صهیونیستی ایستاده بود حرف می زد خوب جایش بد بود برود واشنگتن حرفش را پس می گیرد البته با ایشان صحبت کردم گفت بد جا ایستاده بود بعد عذر خواهی خواهد کرد گفتم فعلا لازم نیست میگوییم احسنت گارسیا ببین حالا فهمیدی چرا گفتم افکار محمود به من نزدیکتر است خوب بروید دلمان گرفته بگویید دل آقا یتان گرفت این دادگاه حسین مان را زودتر تعطیل کنید تا بعد

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

برای خواهران سبزم

ابتدا این نوشته را برای عزیزی نوشتم اما اواز من خواست این را به تمام زنان سرزمینم تقدیم کنم من گمانم این است که نوشته ام حقیر است وتنها دل نوشته ای بود حال که او خواسته ااجابت می کنم این را برای تو می نویسم توای که نمی شناسمت صحبتهای اوباما دگرگونم کرد آن لحظه گفت جایزه صلح نوبل را نه یرای خودش بلکه برای همه کسانی دانست که اوراا یاری می دهند در راه صلح جهانی این جایزه برای آن زنی است که با سکوتش در میان صدای اسلحه و دود آ تش صدای آزادی خواهیش رابه تمام دنیا رسانده است نمی دانم چرا نا خدا آگاه به یاد تو افتادم اصلا شما زنها گوی سبقت را از ما ربوده اید وقتی می بینم اینگونه مشتا قانه به دنبال 13آبان هستی در دلم احساس شوق می کنم که در کشورم چنین زنانی ومادرانی داریم پر از شور آزادی از کوچک تا بزرگتان را می گویم همین غزل 4 ساله خودم را می گوییم در روزهای پر از التهاب اخیر بود باهم در یکی از خیابانهای ولیصر راه می رفتیم طبق معمول بر در هر مغازه که می رسد تمام چیزهایش را می خواست ومن بطریقی با خرید یک چیز از خرید بقیه در می رفتم یک دفعه رسید کنارپوستری از ا.ن نا گهان ایستاد وبه عکس خیره شددستش رااز دستم کشید به سمت پلیسی رفت که درکنار پوستر ایساتده بودبا زبان کودکانه رو به پلیس کرد گفت:(عمو پلیس خسته شدم چرا همش باید عکس اینو ببینم برش دار دیگه) من با دهانی باز غافلگیر شده بودم نمی دانستم چه بگویم که پلیس خم شد دستی به سرش کشید ونجوا کنان با خودش چیزی گفت واز کنار ما رفت واحساس شرم را درتمام وجودش دیدم باورم نمی شد انگار خدا می خواست درآن لحظات بوسیله حرف این کودک و وانکش مامور به من بفهماند که جایی برای یاس نیست آری با وجود شما زنان از کوچک تا بزرگتان را می گویم جایی برای یاس نیست

بیت معظم خودمان1 (انتصاب نقد ونسیه)

اندر تفکر احوالات مجلس خبرگانمان بودیم وبا خود غور می کردیم که خوب شد این یارو دستش غیب است اگر آشکار بود معلوم نبود با نقطه حساس بلا نسبت مان چه که نمی کرد که یهو فیروز گارسیا پرید جلویمان که چی( ممد عراقی آمده شرفیاب شود) فرمودیم بشود از قدیم گفته اند هر چیزی نقدش به از نسیه است خاک بر سر آن طائب کنند که هم خودش نسیه است هم پدر و مادرش مردک پشت سر هم می گفت روز قدس خبری نیست ما هم توهم گرفتمان باور کردیم خوب شد تازه جای آن احمد گوریل نرفتیم خطبه را بخوانیم وگرنه بلانسبت مان را برسر دانشگاه پرچم کرده بودند این نیامده دیدیم طائب انگار بوکشیده باشد با مجی جانمان ظاهر شد ممد عراقی آمد تو گفت کلب ولایتم گفتیم لاز م نسیت برو این بسیج گدا گشنه ها رو بگیر دستت این بجه سوسولها را ادب کن گفت بسیج مستضعفین رو می فرمائید دیگر گفتم مستضعف با گدا وگشنه چه فرق داره حتما باید عربی بگم احمق آن رویه سگ ما خوب می شناسد زود گورش را گم کرد مجی جانمان پرید وسط پس طائب چی گفتیم مسئول دستشویی ما شود زیادش هم است گفت باعث افتخاراست در دلمان گفتیم آره جان عمه معظم له ات خواستیم دل مجی نشکند گفتیم عزیز توپخانه اطلاعات هم دارد مجی گفت معاونت است گفتیم سازمان کنید بدهیش به این نسیه کوفتش شود فرمودیم بروند گم شوند شب که آنها با الله
اکبرشان نمی گذارند بخوابیم روز هم اینها حالمان را گرفتند تا بعد

بیت معظم خودمان 2(سعید قاضی وشیشه نوشابه)

سخت دل ضعفه گرفته ایم که فیروز گار سیا می آید داخل ومی گوید نها ر آماده است می گوییم میل می فرماییم می آورند نظری بر سفره می اندازیم با تشر می گوییم باز هم نوشایه قوطی مگر نفرمودیم میل ولایی ما بر نوشابه شیشه ای است الحق که شایسته همان طبابت پرواربندی هستی وگرنه اینقدر عریض وطویل نمی شدی. با مظلوم نمایی می گوید( نوشابه شیشه ای قحط در کشور شده) می دانیم کار از کجا خراب است می گوییم با قاضی سعید چه کردید می گوید (یک معاونت مصلحتی به ایشان اعطا شد ) با خودمان می گوییم خاک برسرش کنند اگر این مصلحت می دانست در مملکت قحط شیشه نوشایه نمی شد ای قحط رجال بیاید که آمده است هم. هی میگوییم سال اصلاح الگوی مصرف است اینها که به خرجشان نمی رود همان روشهای 30 سال پیش که ما درمحبس گرفتار بودیم را تکرارمی کنند.می گوییم جمعش کنند اشتهیمان کور شد گارسیا با عجله میآید دوباره چه خبر است . می گوید (سعید قاضی حرفهایه بی ربطی زده که تحت نظر ولایت کارغیر استاندارد کرده ) می گوییم غلط کرده ولایت را چه به کارغیر استاندارد آن هم با بلانسبت مردم ما با بلانسبت خودمان هم کارغیر استاندارد نمی کنیم چه رسد به مال مردم به مجی جانمان بگو ببنید از این قاضی سعید فیلمی عکسی با ژیلایی مینایی لیدایی غیره وذالک ندارد بدهد در فضای مجاز وغبر مجاز این سایبر بی صاحب شده پخش کنند تا بی حیثیت تر شود تا باشد از این نقطه چین خوریها نکنند در نظام ولایی ما ونقطه چین خوری برود به جان ما دعا کند شانس آورده مراسم واجبی خرون برایش راه نیداختیم . تا عرصه تنگ می شود لنگ مقدس ما را میکشند وسط میدان. اه اعصابمان خورد شد تا بعد

بیت معظم خودمان 3(قوه عراقیه)

چندی روزی است این فیروز گارسیا را فرستادم مسئول شتشوی بیت الخاء شود تا تادیب گردد مردک پرواربند تا یک چیزی می شود نامه می نویسد به آقا مگر ما خودمان نماینده آکرودیته آقا بر روی منظومه شممسی نیستیم که توهی نامه می نویسی فردا آقا تصورکند مطلقه بودن ما یک جایه بدش نم پس می دهد خودش بلند شود بیاید بعد ما چه کنیم مگر با چند تا سردار زوار در رفته اسماً عراقی و اصلا افغانی می شود حریف آقا شد .جایش را داده ایم به این وحید ملنگ .می خواهیم برویم گلاب به رویتان که یهو ملنگ ظاهر میشود آقا کجا پیش پدر پدر سوخته ات حالا مجی جان مان یک چیزی گفته مراقب ما باشد نه این جور دیگر تا اسمش را می آوری ظاهر می شود می گوییم چه خبراست می گوید رئیس قوه عراقیه آمده .میگویم خوب شد بیاید این ملا نصر الدین اخوان سلطنه نیامده تا کمر خم است :السلام یا مفخر مصباح فی قم یا متنفر سید گرین فی ری یا منهدم کل علوم انسان1 یا مفخر کل وحوش حیوان یا مستتر عیب فلان محمود یا مکتشف آلت ا ستاندارد می پریم وسطه پاچه خواریش : دارالمجانین است دیگر هرکه به زبان ننه معظم له اش حرف می زند. که می زند به فارسی اینبار: ا ی منصوب خدا شده در ایران*ممتول کننده مریدان* ای منتصب جیغ جماران *محبوب شده به خلق ودوران* ای دارنده غلمان بهشتی* کوبنده ممد بهشتی2 *ای بر گردن میر3 دماء الحمر* منصوب تومغضوب تواکبر3*ای فخر کننده بر جوانی* کوبندیه علم انسوانی *1ای سیدسبز را عدو تو* محمود قشنگ را فدو تو *ای تعطعیل کنندیه جراید* خوشحال کننده اقارب* با اینکه خوشخوشانمان می شود اما حوصله مان سر رفت می گویم عریضه اش را وحید از او بگیرد بزند پس سرش تا ساکت شود:چه می خواهد وحید می گوید .درخواست صدارت است برای جوادشان است می گوییم او که بلانسبتش راپرچم کرده اند که انحو مشعل المپیک از این دانشگاه به آن دانشگاه می برند آمد پایین فکری به حالش می کنیم وسلام

پینوشت:1-علوم انسانی ،علوم محض خنده ، بی خودی، زیر سر سروش، زبان سرخ، علومی که بخشی از بدن را بربالایه دار می برد
2- محمد رضا بهشتی، وکیل المحبوسین،پسر نوح،آنکه نارد نشان از پدر
3- مخفف امیر،مخفف میر حیسن، تحریک کننده، موی دماغ از اول انقلاب تا کنون، بر عهد دارنده تمامی خونهای ریخته شده در خیابانهای ایران از 22خرداد امسال الی ابد
4- مرد سایه ، عالیجاناب سرخ پوش سابق ،پدر فائزه،پدر مهدی،پدر محسن، وپدر معنوی کل آدمهای دیگر