۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

بیت معظم خودمان 2(سعید قاضی وشیشه نوشابه)

سخت دل ضعفه گرفته ایم که فیروز گار سیا می آید داخل ومی گوید نها ر آماده است می گوییم میل می فرماییم می آورند نظری بر سفره می اندازیم با تشر می گوییم باز هم نوشایه قوطی مگر نفرمودیم میل ولایی ما بر نوشابه شیشه ای است الحق که شایسته همان طبابت پرواربندی هستی وگرنه اینقدر عریض وطویل نمی شدی. با مظلوم نمایی می گوید( نوشابه شیشه ای قحط در کشور شده) می دانیم کار از کجا خراب است می گوییم با قاضی سعید چه کردید می گوید (یک معاونت مصلحتی به ایشان اعطا شد ) با خودمان می گوییم خاک برسرش کنند اگر این مصلحت می دانست در مملکت قحط شیشه نوشایه نمی شد ای قحط رجال بیاید که آمده است هم. هی میگوییم سال اصلاح الگوی مصرف است اینها که به خرجشان نمی رود همان روشهای 30 سال پیش که ما درمحبس گرفتار بودیم را تکرارمی کنند.می گوییم جمعش کنند اشتهیمان کور شد گارسیا با عجله میآید دوباره چه خبر است . می گوید (سعید قاضی حرفهایه بی ربطی زده که تحت نظر ولایت کارغیر استاندارد کرده ) می گوییم غلط کرده ولایت را چه به کارغیر استاندارد آن هم با بلانسبت مردم ما با بلانسبت خودمان هم کارغیر استاندارد نمی کنیم چه رسد به مال مردم به مجی جانمان بگو ببنید از این قاضی سعید فیلمی عکسی با ژیلایی مینایی لیدایی غیره وذالک ندارد بدهد در فضای مجاز وغبر مجاز این سایبر بی صاحب شده پخش کنند تا بی حیثیت تر شود تا باشد از این نقطه چین خوریها نکنند در نظام ولایی ما ونقطه چین خوری برود به جان ما دعا کند شانس آورده مراسم واجبی خرون برایش راه نیداختیم . تا عرصه تنگ می شود لنگ مقدس ما را میکشند وسط میدان. اه اعصابمان خورد شد تا بعد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر